غلامعلی رجایی دروبلاگ خود اینچنین نوشته است:
دوشنبه هفته ای كه گذاشت برایم دو اتفاق افتاد كه بنظرم رسید نقل آنها برای خوانندگان گرامی مطالبم كه غالبا از سر لطف با درج اظهار نظرهایشان در پای نوشته های بی مقدارم در سایتها ورسانه های مكتوب مرا شرمنده خود كرده و می كنند مفید فایده ای باشد.
اتفاق اول وقتی بود كه ازكلاس درسی كه برای دانشجویان كارشناسی ارشد دارم بیرون آمده بودم.
آقای خمجانی فراهانی كه یكی از فارغ التحصیلان پژوهشكده امام خمینی وانقلاب اسلامی است پایان نامه ای درباره زندان وشكنجه در دوره پهلوی نوشته بود كه این پژوهشكده درتابستان امسال ارزیابی آن رابرای چاپ به من سپرده بود .
من كار او را با انجام اصلاحاتی مناسب چاپ تشخیص داده بودم و او در همین راستا با توصیه دكتر ولایی برای شنیدن توضیحات اصلاحی ام به تهران آمده بود.
در این دیدار یك ساعته آقای فراهانی كه خود از زندانیان چند سال حبس كشیده رژیم شاه است و در مقطع متوسطه اراك تدریس می كند نمی دانم به چه علت از میان آن همه خاطرا ت زندان خود كه در رساله اش آورده بود تنها به خاطره ای از دوره زندان قصر خود كه با مهندس بهزاد نبوی ارتباطی داشت اشاره كرد.
نبوی ، این یار دیرین و وفادار شهید رجائی كه متاسفانه هنوز در زندان است و انتظار آن می رفت برادران! پاسدار! بازداشت كننده و دل رحیم ! او درقرار گاه ثار الله !سپاه! ودوستان دل رحم تر از آنها ! در دادستانی انقلاب ! تهران به رغم داشتن چند بیماری از جمله قلب كه وی دراین چند ماه به آن دچار شده ، به احترام آن همه سابقه زندانهای سخت دوره شاه وخدمات فراوانی كه بدون منت به نظام داشته ودارد بر اساس عطوفت اسلامی لااقل به او اجازه دهند دوره درمان خود را در منزل وتحت نظر خانواده اش بگذراند تا برای كشیدن بقیه حبسی كه حتما در انتظار اوست بتواند بهبودی نسبی خود را به دست آورد و از سلامتی لازم! برخوردار باشد! اما متاسفانه این اتفاق درباره این چریك پیر انقلاب نیفتاد واین بی عاطفگی دوستان! مایه خجلت من وامثال منی شد كه چند صباحی را برای برپایی این نظام در زندانها ی سخت رژیم شاه گذرانده ایم.!
آقای فراهانی می گفت:در زندان قصر خانواده های زندانیان به تناسب وضع اقتصادی خاصی كه داشتند معمولا برای زندانیان خود میوه می آوردن واز آنجا كه وضع مالی خانواده بهزاد خوب بود گاه یك صندوق انگور عسكری مرغوب برایش می آوردند.او می گفت بهزاد كه غالبا در زندان روزه مستحبی ( یا قضا ) می گرفت دم به این انگورها نمی زد بلكه صندوق انگور رادر ابتدای راهی كه بچه های بند از آن عبور می كردند می گذاشت تا آنها بهر مقدار كه بخواهند از آن بردارند و استفاده كنند.
این راكه گفت به یاد شایعاتی در باره دوره زندان بهزاد افتادم كه در سال 1375 به هنگام گرد آوری خاطرات كتاب سیره شهید رجائی ازبعضی از دوستان اصولگرای فعلی درباره نماز نخواندن او!! در زندانهای قصر و اوین شنیده بودم ! والبته هرگز باور نكردم .همان كتاب كه به رغم سه بار چاپ در دوسال اول انتشارآن ، فقط وفقط براساس سلایق سیاسی تنگتر از تنگ بعضی مسولان در بنیاد شهید به رغم زحمات سه سال پژوهش من، وخیلی ها كه خواهان آن هستند بیش از ده سال است اجازه انتشار ندارد صرفا به این دلیل كه در لابلای خاطرات بیش از صد راوی دراین كتاب بیش از هشتصد وپنچاه صفحه ای خاطرات وتصاویری از بهزاد نبوی وجود دارد!
جالب اینكه مدیركل انتشارات وقت معاونت تبلیغات وپژوهش بنیادشهید كه آدم شریفی ! بود درمباحثات مكرری كه باو داشتم به من می گفت ما تنها به شرط حذف اسامی وخاطرات افرادی مانند نبوی ومصطفی ایزدی و.. دراین كتاب، آن راچاپ خواهیم كرد! كه معلوم بود من به این امر هرگز تن در نخواهم داد و لذا این كتاب ارزشمند سالها در برزخ عدم چاپ بنیاد شهید ماند!ومن پس از سالها بناچار آن رابرای چاپ به ناشر دیگری سپردم.
چقدر در این مدت كوتاه پس از انقلاب، بعضی از همانهایی كه ما آنهاراصالح می دانیم وانشاء الله صالح هستند با وارونه نشان دادن حقایق بر اساس منافع و سلایق سیاسیشان به تاریخ این انقلاب و ملت جفا كرده ومی كنند.
نظیرهمانها كه امام در پایان وصیت نامه خود ادعای آنها را مبنی بر اینكه وی در سال 57 بر اساس پیشنهاد آنها از عراق به پاریس مهاجرت كرده بكلی خلاف واقع دانسته واظهار كرده بود فقط بر اساس پیشنهاد فرزندش مرحوم حاج سید احمدآقا این تصمیم را گرفته استد.
اتفاق دوم كه در ساعات پایانی شب این روز مرابیشتر از اتفاق اول متاثر كرد در دیداری مختصر از همسر وفرزندان برادر تازه درگذشته ام مرحوم حاج سید عبدالله موسوی مقدم بود كه با سردار مقدم مسول كمیته ایثارگران مهندس موسوی وآقای طباطبایی از آزادگان نخبه كشور كه او هم در كمیته ایثارگران موسوی فعالیت داشت به محضرشان رفته بودیم.
مرحوم حاج عبدالله از دوستان جانباز و اصلاح طلب خط امامی بود كه در دوره ریاست جمهوری خاتمی و خرداد امسال دركمیته ایثارگران برای مهندس موسوی زحمات بسیاری كشید وحدود چهل روز پیش غفلتا دراثر سكته ای به جوار اجداد پاكش شتافت.
در مجلس ختم او در مسجد بلال از دوستان نزدیكش شنیدم او به رغم اینكه مجروح جنگ بود اما هیچگاه برای تشكیل پرونده جانبازی خود به بنیاد جانبازان مراجعه ای نكرده بود ولذا در بنیاد پرونده ای نداشت.
از قضا، درروز تشییع او، من با محبوب مردم ومظلوم این روزهای تلخ، حضرت آقای خاتمی كه خدا وندعمرش را به بلندای آفتاب دراز فرماید توفیق دیداری خصوصی داشتم وضمن دادن خبر درگذشت این سید فداكار در راه خط امام از ایشان خواهش كردم در جهت تسلای دل همسر و فرزندان داغدار آن مرحوم پیام تسلیتی صادر نمایند كه مرحمت نمودند وتقدیم خانواده وی شد.
دراین دیدار وقتی سردار مقدم به زینب دختر بزرگ مرحوم حاج سید عبد الله گفت زینب خانم ،آقای دكتر رجایی پیام آقای خاتمی را گرفتند كه به شما تقدیم شد،اززینب جمله عجیبی شنیدیم كه گفت اگر بدانید این پیام آقای خاتمی چه آب سردی برآتش دل درحال ازدیاد غم مرگ پدرم ریخت وادامه داد وقتی این پیام رابه ما دادید ومن آن راباز كردم وخواندم در جهت آرامش و تسلای دلم برای لحظاتی آن رابر روی قلبم گذاشتم و خدا می داند كه با این كار چقدر دل من آرام شد.!
نمی دانم زینب دیگردر ادامه حرفهایش به ما چه گفت اما برای دقایقی انگار من دیگر در آن جمع نبودم و ناخودآگاه به یاد بی انصافیهای بعضی افراطیونی كه خود را اصولگرا می نامند ولحظه به لحظه حلقه دوستان دلسوز انقلاب وایمانی خود را تنگتر وتنگتر می نمایند افتادم كه این روزها در حق این سید وآن سید می كنند و با خود گفتم كاش الان یكی از این افراطیون اینجا بود واین خبر را برای دوستان خود می برد تا بدانند در فردایی كه چندان دور نیست باید در محضر عدل الهی خود را برای پاسخ درباره این همه هتك حرمتهایی كه در مورد خاتمی وموسوی وكروبی وهاشمی وگاه محسن رضایی نموده اند آماده كنند.
وقتی خواستیم رفع زحمت كنیم ناگهان به ذهنم آمد حال كه یك پیام كتبی چند سطری خاتمی این همه می تواند خانواده مصیبت زده ای را آرام كند صحبت اوبا آنها چه خواهد كرد ؟ بلافاصله با منزل خاتمی تماس گرفتم .خودش گوشی تلفن رابرداشت .با پوزش از مزاحمت آن وقت شب به اوعرض كردم درمنزل مرحوم آقای موسوی هستیم وهمسر وفرزندان ایشان می خواهند چند جمله ای باشما توفیق مكالمه ای داشته باشند كه با آغوش باز پذیرفتند و با یكایك همسر وفرزندان آن مرحوم احوالپرسی گرم ومحبت آمیزی كردند.
خدایا تو را به حرمت امام زمانمان سوگند می دهیم مملكت ما را از شر و آسیب دروغ و بی انصافی وتنگ نظری وخودبینی ومنفعت گرایی وخود خواهیهای ما مصون بدار ودلهای پر از كینه وكدورتمان را هماند روزها وماههای آغازین پیروزی انقلاب !نسبت به همدیگر مهربان ومهربان تر بگردان. آمین یا رب العالمین
------------------
تاریخ انتشار:16 آبان 88
0 نظرشما در مورد این خبر چیست؟:
ارسال یک نظر