به نقل از آینده :
آیت ا... محمود امجد در درس اخلاق خود با اشاره به ایام پربرکت ماه رجب، سنت حسنه اعتکاف و نیز حوادث اخیر کشور بر لزوم شناختن حق با تعقل، بندگی خدا و استمداد از ولی عصر(عج) تأکید کرد.
به گزارش آینده، ایشان در ادامه مباحث گذشته با استفاده از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی(ره) گفت:
رجاء یا امیدواری از جنود عقل و ضد آن یعنی قنوط یا ناامیدی از جنود جهل و ابلیس است و دعاء کلید رجاء به خداوند است.
در همین قضایای اخیر ببینید که چه امتحان عجیبی برای همه پیش آمد! اگر به اندازه مثقال ذرهای انسان به فکر مصالح شخصی خودش باشد و به فکر دست بوسیاش باشد و به فکر مقام و مؤسسهاش باشد٬ شیطان او را از راه حق منصرف میکند و به گمراهی می کشاند...
یعنی هرکس که بخواهد! حتی اگر شیطان باشد. "همت در خواستن" را میتوان از شیطان یاد گرفت! به عزت خدا سوگند میخورد و از او مهلت تا روز آنجا که ممکن است یعنی تا روز قیامت! مهلت میخواهد تا همه انسانها را گمراه کند٬ مگر کسانی که نمیتواند یعنی مخلصین! در اینجا دیگر آخوند و غیر آخوند هم ندارد! مخلصین یعنی کسانی که در وجودشان خدا مطرح است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود به هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
وی گفت: معنی دعاها این است که خدایا من تو را میخواهم٬ پس انسان نباید هیچ خواستهای نفسانی داشته باشد. این دعاها با این طول و تفسیر نیامده که مغز ما را بگیرد! بلکه آمده است به ما مغز بدهد! ما با دعای ندبه و دعای کمیل مغز مردم را بردیم! این چه دعای کمیلی است؟! این چه دعای ندبهای است؟
وقتی به همین مسائل اجتماعی و سیاسی اخیر توجه کنیم٬ میبینیم که اگر انسان به خدا توجه نکند٬ "له" میشود.
در هر شرایطی حتی اگر همه دنیا را کفر و آتش فراگرفته باشد٬ وظیفه انسان توجه به حق و حقیقت است.توجه به حق وظیفه اصلی انسان است. اگر میخواهیم حقیقت را تشخیص دهیم باید به حق توجه داشته باشیم. هیچوقت حق مغلوب نمی شود! و در نهایت غلبه با حق است. شما هم ممکن است مظلوم باشید اما مغلوب نیستید. اگر همه دنیا جمع شوند و بگویند دو ضرب در دو می شود سه تا! شما قبول میکنید؟!
بالاخره یک روز حق کلی بر جهان حاکم خواهد شد و این کش و قوسها نشان میدهد که بشر صلاحیت لازم برای اداره جامعه را ندارد. باید حتما معصوم در رأس باشد. یک عده مظلومند و یک عده ظالم. یک عده مغلوبند و یک عده غالب. اما حق هیچگاه مغلوب نیست. در نهایت غلبه بر حق ممکن نیست. آیا یزید بر امام حسین(ع) غلبه کرد یا او را با مظلومیت به شهادت رساند؟ او مظلوم بود نه مغلوب. با این وجود ما باید دعا کنیم که: رب انی مغلوب فانتصر و ...
نتیجه اینکه ما باید همیشه و به خصوص در ماه رجب به حقیقت این دعاها دقت و توجه کنیم و امیدوار باشیم و با استفاده از همین دعاها و با یک روانکاوی عمیق٬ خود را بشناسیم. از این طریق میتوانیم نوع انسان را نیز بشناسیم و به یک انسانشناسی عمیق دست پیدا کنیم که در همه شرایط راهشگا است.
استاد امجد با اشاره به اینکه نباید دعا و عبادت و موعظه و گریه باعث از بین رفتن فکر و عقل و خفیف شدن جامعه شود٬ درباره اعتکاف گفت: اهمیت اعتکاف به عدد و عده نیست و افتخار آن به تعداد معتکف نیست. اهمیت اعتکاف به نیازی است که معتکف به فکر کردن و پیدا کردن خود دارد. در طول سال فرصت زیادی برای خلوت کردن و فکر کردن برای بیشتر افراد به خصوص جوانان و دانشجویان وجود ندارد و اعتکاف فرصت مغتنمی برای این کار است. نباید با سر و صدا و سخنرانی اینقدر وقت افراد را در اعتکاف تلف کرد! باید از اعتکاف در راه حق استفاده کرد نه باطل!
وی گفت: تمام انبیاء و همه اولیا منتظر یک مصلح جهانی بودهاند که امور جامعه را اصلاح کند. همه را در روبروی هم قرار دادهاند و اختلافات شدید شده و به خانوادهها کشیده شده و حتی به جداییها کشیده میشود. چرا؟! برای اینکه تعقل در جامعه نیست! چقدر بر سر منبر داد زدیم تعقل را در جامعه از بین نبرید! بارها گفتیم احساسات تنها کافی نیست! گفتیم اگر تعقل و تفکر در جامعه نباشد٬ اراده و اختیار از بین میرود و از روی احساسات حرکت میکند و ارزشی ندارد. این اتفاق یکدفعه نمیافتد! ابتدا با مارش حمله انسان بر سر پرتگاه قرار میگیرد و بعد دیگر اختیار از دست میرود. این انسان معذور نیست و نباید لب پرتگاه میرفت! انسان مسئول است. انسان باید عاقل باشد و بعد حرکت کند. هیچ کس معتبر نیست. آنچه معتبر است یا برهان عقلی است یا وحی است! ما نباید عقل خودمان را به دست این و آن بسپاریم. به هر حال فشارها مفید است و باعث بیداری انسانها میشود. این فشارها انسانساز است و باید در این فشارها به امام معصوم(ع) پناه برد تا گمراه نشویم.
بخش بعدی بیانات استاد درباره این مطلب مهم بود که: باید بین تظاهر به اسلام (اسلام حرفی) با اسلام در عمل (اسلام عملی) تمایز قایل شد. اسلام حداقل 30 حق برای انسان در جامعه قایل است که حتی یکی از آنها نیز در جامعه ما انجام نمیشود. یکی از آنها این است که: آنچه برای خودت نمیخواهی برای دیگران نخواه!
چرا ما حاضر نیستیم یک دستور اسلام را عمل در بین خودمان پیاده کنیم؟ چرا وقتی ما نمیخواهیم آرامشمان به هم بخورد٬ آرامش دیگران را به هم می زنیم؟ چرا ما با اینکه از محدود شدن اندکی از آزادی های خودمان آشفته میشویم٬ آزادی دیگران را اینچنین محدود میکنیم؟ ما حتی نباید به خاطر اینکه خودمان میخواهیم مثلاً برنامه مهمی را نگاه کنیم٬ فرزندمان را که میخواهد برنامه کودک تماشا کند را محروم کنیم! حق او مقدم بر حق تو است! چطور ما نمیتوانیم از ناحق خود بگذریم اما حق دیگران را ضایع میکنیم؟ این اسلام درست نیست٬ این اسلام معاویهای است! معاویه هم میگفت مسلمانم وگرنه کسی او را قبول نمیکرد.
ایشان در حین بیان برخی از فرازهای دعا٬ با افسوس فراوان گفت: با اینکه این دعاها٬ اینقدر ارزشمند است اما ما عادت کردهایم و با آنها سرگرم میشویم! افسوس همه چیز برای ما غریب است حتی دعا.
وی افزود: مرده شور آن ثروتی را ببرد که انسان را از خدا دور کند. مرده شور آن قدرتی را ببرد که آدم را از خدا دور کند! مرده شود آن آبرویی را ببرند که انسان را از خدا دور کند. قربان آن بلاهایی که ما را به خدا نزدیک میکند. اگر این باشد پس به قول مرحوم شیخ بهایی: "بر دل بهایی نه هر بلا که بتوانی"
وی ادامه داد: منظور از عباده العلماء در آیه مبارکه "انما یخشی الله من عباده العلماء" کسانی هستند که میفهمد نه اینکه فقط عمامه به سر دارند. کسی که از خدا نمیترسد جزو علماء نیست حتی اگر عمامهاش به اندازه گنبد مسجد اعظم هم باشد! دانشمندان از خدا میترسند ...
کسی که از خدا میترسد٬ از احدی نمیترسد. امام خمینی(ره) موقع تبعید گفت: "والله من نمیترسم" و راست گفت. امکان ندارد یک طلبه امام زمان(عج) از احدی بترسد. علامت آخوند این است که از احدی نمیترسد و به احدی طمع ندارد و در مقابل حق و باطل خودش را مجهز میکند...
البته روحاتیت عظیمی مانند امثال حضرت آیت الله بهجت – این وجود عزیزی که از دست ما رفت - نه تنها از هیچ کس نمیترسید٬ بلکه انسانساز بود و میتوانست آدم بسازد. آیت الله بهجت میتوانست حوزه را درست کند اما زمینه نبود... یک وجودی از بین ما رفت که همه چیز داشت٬ آبروی مرجعیت بود٬ آبروی نطام بود٬ آبروی اسلام بود٬ پناه انسان بود. مشکلات را حل میکرد! کم هستند کسانی که میدانند٬ اینها چه کسانی هستند. اینها بندگی خدا را کردند و علمای اسلام هستند نه بندهای که عمامه سرم میگذارم و نه بندهای که نان را به نرخ روز میخورم! من آخوند نیستم! امروز یک چیزی میگویم و اگر زمان معاویه هم بود چیز دیگری میگفتم و یا دشمنام به علی میدادیم!
آن چیزی که در جامعه مرا رنج میدهد این است که چرا میخواهیم سطح فهم و درک جامعه را زیر صفر نگه داریم. آنگاه دست عقلای بیچاره هم بسته می شود! در این صورت عقلا بیچاره می شوند.
چرا دین را به دنیا میفروشیم؟ چرا همه را به خود ارجاع میدهیم؟ وقتی میپرسند چه کنیم که حق و باطل قاطی شده٬ پاسخ این است که باید حق را شناخت. عقل و فکر داریم و باید حق را شناخت.
مگر علی(ع) در جواب کسانی که در زمان ایشان بودند نمیفرمودند که: حق را بشناس! اهلش را می شناسی! مقصود او این بود که به جامعه فهم بدهد.
آیت ا... محمود امجد در درس اخلاق خود با اشاره به ایام پربرکت ماه رجب، سنت حسنه اعتکاف و نیز حوادث اخیر کشور بر لزوم شناختن حق با تعقل، بندگی خدا و استمداد از ولی عصر(عج) تأکید کرد.
به گزارش آینده، ایشان در ادامه مباحث گذشته با استفاده از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی(ره) گفت:
رجاء یا امیدواری از جنود عقل و ضد آن یعنی قنوط یا ناامیدی از جنود جهل و ابلیس است و دعاء کلید رجاء به خداوند است.
در همین قضایای اخیر ببینید که چه امتحان عجیبی برای همه پیش آمد! اگر به اندازه مثقال ذرهای انسان به فکر مصالح شخصی خودش باشد و به فکر دست بوسیاش باشد و به فکر مقام و مؤسسهاش باشد٬ شیطان او را از راه حق منصرف میکند و به گمراهی می کشاند...
یعنی هرکس که بخواهد! حتی اگر شیطان باشد. "همت در خواستن" را میتوان از شیطان یاد گرفت! به عزت خدا سوگند میخورد و از او مهلت تا روز آنجا که ممکن است یعنی تا روز قیامت! مهلت میخواهد تا همه انسانها را گمراه کند٬ مگر کسانی که نمیتواند یعنی مخلصین! در اینجا دیگر آخوند و غیر آخوند هم ندارد! مخلصین یعنی کسانی که در وجودشان خدا مطرح است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود به هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
وی گفت: معنی دعاها این است که خدایا من تو را میخواهم٬ پس انسان نباید هیچ خواستهای نفسانی داشته باشد. این دعاها با این طول و تفسیر نیامده که مغز ما را بگیرد! بلکه آمده است به ما مغز بدهد! ما با دعای ندبه و دعای کمیل مغز مردم را بردیم! این چه دعای کمیلی است؟! این چه دعای ندبهای است؟
وقتی به همین مسائل اجتماعی و سیاسی اخیر توجه کنیم٬ میبینیم که اگر انسان به خدا توجه نکند٬ "له" میشود.
در هر شرایطی حتی اگر همه دنیا را کفر و آتش فراگرفته باشد٬ وظیفه انسان توجه به حق و حقیقت است.توجه به حق وظیفه اصلی انسان است. اگر میخواهیم حقیقت را تشخیص دهیم باید به حق توجه داشته باشیم. هیچوقت حق مغلوب نمی شود! و در نهایت غلبه با حق است. شما هم ممکن است مظلوم باشید اما مغلوب نیستید. اگر همه دنیا جمع شوند و بگویند دو ضرب در دو می شود سه تا! شما قبول میکنید؟!
بالاخره یک روز حق کلی بر جهان حاکم خواهد شد و این کش و قوسها نشان میدهد که بشر صلاحیت لازم برای اداره جامعه را ندارد. باید حتما معصوم در رأس باشد. یک عده مظلومند و یک عده ظالم. یک عده مغلوبند و یک عده غالب. اما حق هیچگاه مغلوب نیست. در نهایت غلبه بر حق ممکن نیست. آیا یزید بر امام حسین(ع) غلبه کرد یا او را با مظلومیت به شهادت رساند؟ او مظلوم بود نه مغلوب. با این وجود ما باید دعا کنیم که: رب انی مغلوب فانتصر و ...
نتیجه اینکه ما باید همیشه و به خصوص در ماه رجب به حقیقت این دعاها دقت و توجه کنیم و امیدوار باشیم و با استفاده از همین دعاها و با یک روانکاوی عمیق٬ خود را بشناسیم. از این طریق میتوانیم نوع انسان را نیز بشناسیم و به یک انسانشناسی عمیق دست پیدا کنیم که در همه شرایط راهشگا است.
استاد امجد با اشاره به اینکه نباید دعا و عبادت و موعظه و گریه باعث از بین رفتن فکر و عقل و خفیف شدن جامعه شود٬ درباره اعتکاف گفت: اهمیت اعتکاف به عدد و عده نیست و افتخار آن به تعداد معتکف نیست. اهمیت اعتکاف به نیازی است که معتکف به فکر کردن و پیدا کردن خود دارد. در طول سال فرصت زیادی برای خلوت کردن و فکر کردن برای بیشتر افراد به خصوص جوانان و دانشجویان وجود ندارد و اعتکاف فرصت مغتنمی برای این کار است. نباید با سر و صدا و سخنرانی اینقدر وقت افراد را در اعتکاف تلف کرد! باید از اعتکاف در راه حق استفاده کرد نه باطل!
وی گفت: تمام انبیاء و همه اولیا منتظر یک مصلح جهانی بودهاند که امور جامعه را اصلاح کند. همه را در روبروی هم قرار دادهاند و اختلافات شدید شده و به خانوادهها کشیده شده و حتی به جداییها کشیده میشود. چرا؟! برای اینکه تعقل در جامعه نیست! چقدر بر سر منبر داد زدیم تعقل را در جامعه از بین نبرید! بارها گفتیم احساسات تنها کافی نیست! گفتیم اگر تعقل و تفکر در جامعه نباشد٬ اراده و اختیار از بین میرود و از روی احساسات حرکت میکند و ارزشی ندارد. این اتفاق یکدفعه نمیافتد! ابتدا با مارش حمله انسان بر سر پرتگاه قرار میگیرد و بعد دیگر اختیار از دست میرود. این انسان معذور نیست و نباید لب پرتگاه میرفت! انسان مسئول است. انسان باید عاقل باشد و بعد حرکت کند. هیچ کس معتبر نیست. آنچه معتبر است یا برهان عقلی است یا وحی است! ما نباید عقل خودمان را به دست این و آن بسپاریم. به هر حال فشارها مفید است و باعث بیداری انسانها میشود. این فشارها انسانساز است و باید در این فشارها به امام معصوم(ع) پناه برد تا گمراه نشویم.
بخش بعدی بیانات استاد درباره این مطلب مهم بود که: باید بین تظاهر به اسلام (اسلام حرفی) با اسلام در عمل (اسلام عملی) تمایز قایل شد. اسلام حداقل 30 حق برای انسان در جامعه قایل است که حتی یکی از آنها نیز در جامعه ما انجام نمیشود. یکی از آنها این است که: آنچه برای خودت نمیخواهی برای دیگران نخواه!
چرا ما حاضر نیستیم یک دستور اسلام را عمل در بین خودمان پیاده کنیم؟ چرا وقتی ما نمیخواهیم آرامشمان به هم بخورد٬ آرامش دیگران را به هم می زنیم؟ چرا ما با اینکه از محدود شدن اندکی از آزادی های خودمان آشفته میشویم٬ آزادی دیگران را اینچنین محدود میکنیم؟ ما حتی نباید به خاطر اینکه خودمان میخواهیم مثلاً برنامه مهمی را نگاه کنیم٬ فرزندمان را که میخواهد برنامه کودک تماشا کند را محروم کنیم! حق او مقدم بر حق تو است! چطور ما نمیتوانیم از ناحق خود بگذریم اما حق دیگران را ضایع میکنیم؟ این اسلام درست نیست٬ این اسلام معاویهای است! معاویه هم میگفت مسلمانم وگرنه کسی او را قبول نمیکرد.
ایشان در حین بیان برخی از فرازهای دعا٬ با افسوس فراوان گفت: با اینکه این دعاها٬ اینقدر ارزشمند است اما ما عادت کردهایم و با آنها سرگرم میشویم! افسوس همه چیز برای ما غریب است حتی دعا.
وی افزود: مرده شور آن ثروتی را ببرد که انسان را از خدا دور کند. مرده شور آن قدرتی را ببرد که آدم را از خدا دور کند! مرده شود آن آبرویی را ببرند که انسان را از خدا دور کند. قربان آن بلاهایی که ما را به خدا نزدیک میکند. اگر این باشد پس به قول مرحوم شیخ بهایی: "بر دل بهایی نه هر بلا که بتوانی"
وی ادامه داد: منظور از عباده العلماء در آیه مبارکه "انما یخشی الله من عباده العلماء" کسانی هستند که میفهمد نه اینکه فقط عمامه به سر دارند. کسی که از خدا نمیترسد جزو علماء نیست حتی اگر عمامهاش به اندازه گنبد مسجد اعظم هم باشد! دانشمندان از خدا میترسند ...
کسی که از خدا میترسد٬ از احدی نمیترسد. امام خمینی(ره) موقع تبعید گفت: "والله من نمیترسم" و راست گفت. امکان ندارد یک طلبه امام زمان(عج) از احدی بترسد. علامت آخوند این است که از احدی نمیترسد و به احدی طمع ندارد و در مقابل حق و باطل خودش را مجهز میکند...
البته روحاتیت عظیمی مانند امثال حضرت آیت الله بهجت – این وجود عزیزی که از دست ما رفت - نه تنها از هیچ کس نمیترسید٬ بلکه انسانساز بود و میتوانست آدم بسازد. آیت الله بهجت میتوانست حوزه را درست کند اما زمینه نبود... یک وجودی از بین ما رفت که همه چیز داشت٬ آبروی مرجعیت بود٬ آبروی نطام بود٬ آبروی اسلام بود٬ پناه انسان بود. مشکلات را حل میکرد! کم هستند کسانی که میدانند٬ اینها چه کسانی هستند. اینها بندگی خدا را کردند و علمای اسلام هستند نه بندهای که عمامه سرم میگذارم و نه بندهای که نان را به نرخ روز میخورم! من آخوند نیستم! امروز یک چیزی میگویم و اگر زمان معاویه هم بود چیز دیگری میگفتم و یا دشمنام به علی میدادیم!
آن چیزی که در جامعه مرا رنج میدهد این است که چرا میخواهیم سطح فهم و درک جامعه را زیر صفر نگه داریم. آنگاه دست عقلای بیچاره هم بسته می شود! در این صورت عقلا بیچاره می شوند.
چرا دین را به دنیا میفروشیم؟ چرا همه را به خود ارجاع میدهیم؟ وقتی میپرسند چه کنیم که حق و باطل قاطی شده٬ پاسخ این است که باید حق را شناخت. عقل و فکر داریم و باید حق را شناخت.
مگر علی(ع) در جواب کسانی که در زمان ایشان بودند نمیفرمودند که: حق را بشناس! اهلش را می شناسی! مقصود او این بود که به جامعه فهم بدهد.
0 نظرشما در مورد این خبر چیست؟:
ارسال یک نظر